سایت صوتی – نوشتاری "تهیه" با همسر منصور اسانلو دبیر زندانی سندیکای شرکت واحد تهران و حومه گفتگو کرده است. تهیه از او می پرسد: چه می کنید؟ و همسر اسانلو پاسخ می دهد: چه بگویم؟ زندگی ما یک زندگی عادی نیست. به رغم این که همسر من بی گناه است و با وجود فشارهای بسیاری که به ما وارد می شود، حتی حق نداریم از خودمان دفاع کنیم. هیچ کس جواب ما را نمی دهد. سه سال است که همسرم زندانی است و من بطور دائم راه دادگاه، زندان و دادسرا را طی می کنم، ولی متاسفانه هیچ کس نیست که جواب بدهد. من می گویم بسیار خوب، منصور متهم است. مگر با یک متهم نباید در چهارچوب قانون و مقررات رفتار کرد؟ مگر نباید حق و حقوق او و خانواده اش رعایت شود؟ الان همسر من در بدترین زندان ایران است، یعنی در شرایط خیلی بد. برغم عمل جراحی قلب و بیماری چشمی که دارد. من همیشه نگرانم. خودم و بچه هایم شرایط روحی بسیار بدی داریم. پنج ماه است که ما فقط توانسته ایم دو بار او را ملاقات کنیم، دو تا 20 دقیقه. منزل ما تهران است، ولی او در کرج زندانی است. برای ملاقات یک روز کامل از زندگی می افتیم. به دادسرا نامه نوشته ام و پرسیده ام چرا او را از تهران برده اید کرج؟ از همه این حرف ها گذشته، برای او احساس امنیت نمی کنم. کمر درد شدید دارد ولی او را دکتر نمی آورند. چون عمل قلب روی او انجام شده است، باید ویتامین و غذاهای مناسب به او بدهند که اصلا امکان آن فراهم نیست. ما زندان که می رویم به زور سبزی و مواد خوراکی می بریم، یکی دوبار این اتفاق افتاد که مادرش سبزی برد که به او بدهند، ولی مسئولان زندان قبول نکردند. خیلی سخت است دیگر چه بگویم؟ آن قدر شرایط ما سخت است که قابل تصور نیست، با همه این احوال، زندگی را می گذرانیم . پسر بزرگم دو سه سال است که نامزد دارد و می خواهد ازدواج کند، ولی به خاطر نبودن پدرش، ازدواج او به تاخیر افتاده است. فعالیت او کاملا صنفی بوده و از حقوق خود و همکارانش دفاع کرده است. این حق هر کسی است و دلیلی ندارد کسی به خاطر این قضیه چنین تاوان سنگینی بپردازد . پسر بزرگ ما سرباز است و به همین نظام و همین مملکت خدمت می کند. پسر دوم ما دانشجو است و باید هزینه های تحصیل او را فراهم کنیم. مادر پیری دارم که از همان ابتدای ازدواج من و آقای اسانلو با ما زندگی می کرد و الان پیر شده، به نگهداری نیازدارد، درمان دارد و همه اینها به عهده من است. تازه مادر شوهرم هم دایم مریض است و من چون کارم در بیمارستان است بیشتر او را به دکتر می برم و می آورم. من خودم دو شیفت در بیمارستان کار می کنم و با همه اینها کارهای آقای اسانلو را هم باید پیگیری کنم. به دادسرا، دادگاه و دفتر حقوق شهروندی مراجعه می کنم، ولی اینها مثل دایره ای است که من دور آن می گردم و به هیچ نتیجه ای نمی رسم. یک هفته است که آقای مددی را هم بازداشت کرده اند. باور کنید ما شب و روز نداریم از بس برای او هم غصه می خوریم، چون همسرش تنها زندگی می کند و فقط یک پسر دارند که شهرستان زندگی می کند. طفلک همسر آقای مددی هم دو شیفت کار می کند، چون آقای مددی هم سه سال است که اخراج شده و بیکار است. ما برای او هم غصه می خوریم. او هم طفلک مجبور است توی خانه خودش نماند برای این که تنهاست. بنده خدا در این یک هفته، یک شب خانه این فامیل و یک شب خانه آن فامیل بوده است. نهادهای بین المللی فعالیت های خود را انجام می دهند و حمایت میکنند، خوب دستشان درد نکند، آنها وظیفه بین المللی خود را انجام می دهند، اما قبل از هر چیز، من از مسئولان قوه قضاییه و مسئولان کشور خودم توقع دارم که اینها حداقل حقوق شهروندی یک زندانی و خانواده اش را در نظر بگیرند. الان همسر من مدت یک سال و نیم است که به مرخصی نیامده است. چرا کسانی که دزد، قاتل یا خلافکار هستند به راحتی از مرخصی استفاده می کنند؟
پنج سال برای او زندانی بریده اند و دو سال و نیم است که از ما دور است. من انتظار دارم مسئولان مملکت خودم، یک بار هم که شده از من بپرسند که خانم درد شما چیست و چرا شوهر شما زندانی است. چرا رک نمی گویند که ما آقای اسانلو را به خاطر سندیکا انداخته ایم زندان؟ من هر بار که می روم مسئولان می گویند جرم او اقدام علیه امنیت ملی است. (کامل این مصاحبه را می توانید از اینجا بخوانید.)
پنج سال برای او زندانی بریده اند و دو سال و نیم است که از ما دور است. من انتظار دارم مسئولان مملکت خودم، یک بار هم که شده از من بپرسند که خانم درد شما چیست و چرا شوهر شما زندانی است. چرا رک نمی گویند که ما آقای اسانلو را به خاطر سندیکا انداخته ایم زندان؟ من هر بار که می روم مسئولان می گویند جرم او اقدام علیه امنیت ملی است. (کامل این مصاحبه را می توانید از اینجا بخوانید.)
پیک نت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر