۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

چرا ایرانیان بیش ازهر جا در ایران در خطرند؟


رضا حسین بر
Sarawani@aol.com
چرا یک ایرانی باید در ایران بیش از هر جای دیگر در خطر باشد؟ میهن یک انسان باید نگهدارنده، پرورش دهنده و آسایش دهنده ان آنسان باشد. اگر یک انسان از میهن خود دفاع میکند، برای این است که میداند اگر یک بیگانه بر کشورش چیره شود، او را ذلیل و خوار میکند، او را اسیر و زندانی می نماید، و بالاخره ناموس و شرف او را بر باد می دهد و خود او را با شکنجه و زجر می کشد. حال اگر همه این بلاها را، حکومتی برسر مردم بیاورد که خود را ایرانی میداند و مردم ایران آن را با یک انقلاب سر کار آورده باشند، تکلیف مردم با این حکومت چیست؟ آیا حکومتی را که با مردم آن میکند که بیگانگان بیرحم می کنند، باید از خود دانست؟
بسیاری از ایرانیان این رژیم را یک غارتگر خارجی میدانند که هیچگونه رحمی نسبت بمردم ایران ندارد. عده ای دیگر میگویند که این بیرحمی در دل همه ایرانیان به نسبت های متفاوت وجود دارد. آنها که در قدرت قرار میگیرند، از طریق ابزار دولتی بیرحمی خود را بر مردم عملی میکنند. آنهایی که دور از قدرت هستند، از طریق چاپلوسی، دروغگویی، زدوبند، توطئة، کارشکنی و جاسوسی بیرحمی خود را بر دیگران تحمیل مینمایند. بنا براین این رژیم همانقدر ایرانی است که هر رژیم ایدئولوژیک دیگر که الگوها، و معیارهای رفتاری خودرا از مکتب خود بیرون میکشد، نه از انسانیت، ایرانیت و یا منشور حقوق بشر.
‫آنها میگویند اگر ایرانیان خارج از کشور همان رفتارهای جمهوری اسلامی را با یک دیگر نمی داشتند، ما می توانستیم باور کنیم که جمهوری اسلامی یک حکومت بیگانه است که با مردم همان می کند که چنگیز می کرد. اما الگوهای رفتاری ایرانیان در خارج از کشور گواه است که آنها با یکدگر همان می کنند که جمهوری اسلامی در داخل با مردم می کند، منهای اینکه نمی توانند ابزارهای دولت های خارجی را علیه یکدگر بسیج کنند. نمی توانند یکدیگر را دستگیر و شکنجه واعدام نمایند. اگر می توانستند، هیچ شکی نیست که همان فرهنگ شکنجه ایران را در امریکا و بعضی کشورهای اروپایی پدید می آوردند.
‫شاید مشکل در خود ما باشد. بهمین دلیل است که بسیاری از ایرانیان از هم دوری می کنند؛ چرا که از هم می ترسند؛ زیرا که در نزد یکدیگر احساس امنیت نمی کنند؛ زیرا که نمی دانند که به چه کسی اعتماد کنند؛ زیرا که می دانند از پشت خنجر می خورند. مردمی که چنین فرهنگی داشته باشند، ناگزیر رژیمی مثل جمهوری اسلامی را بوجود می آورند که تمام بلاهایی را که بطور فردی سر یکدیگر می آورند، بر سر شان می آورد و طلبکار هم می شود.
جمهوری اسلامی تبلور مجسم بخشی از روانشناسی ایران است. این بخش که در گذشته فرصت کامل برای بروز یافتن پیدا نکرده بود اکنون نه تنها فرصت ابراز قدرت پیدا کرده، بلکه، فرهنگ خود را با استفاده از ابزارهای قدرت بر همه تحمیل می کند. متاسفانه فرصت طلبان هم با پذیرفتن و اعمال آن به گسترش اش کمک می کنند.
‫ اگر این فرهنگ منحط به همین صورت توسعه بابد، کار به جایی خواهد رسید که هیچکس به هیچکس اعتماد نکند و همه به همه دروغ بگویند و همه به همه ظلم بکنند. آنگاه نه تنها ایرانیان در ایران با خیال آسوده فساد و کشتار را رواج می دهند، بلکه با آمدن هر ایرانی به خارج از کشور، این فرهنگ منحط به خارج و در میان ایرانیان منتقل میشود.
‫از آنجا که درستکار بودن بسیار مشکلتر از خرابکار بودن است، تباهی بصورت سریعی رایج می شود. بهمان صورت، تبهکاران زودتر از درستکاران بر جامعه اثر می گذارند. وقتی که اکثریت جامعه در تباهی قرار گرفت، درستکار کردن آن بسیار دشوار می شود. جان کالوین، موئسس پروتستانیزم، معتقد بود که انسان بر اساس غریزه بسوی فساد و تباهی می رود و بر اساس بیداری وجدان یا ترس از خدا، به درستکاری می پردازد. وقتی هیچکدام اینها نباشد، منافع فردی، گروهی و یا حزبی جای شرف انسانی و وجدان اجتماعی را می گیرد.
آنچه ایران را جای خطرناکی برای همه ایرانیان می کند، رواج یافتن چنین فرهنگی است. از آنجا که رایج کنندگان چنین فرهنگی مراجع مذهبی، فکری، سیاسی و دولتی هستند، ناگزیر عوام باور می کنند که این فرهنگ، قانونیت و مشروعیت هم دارد. بهمین دلیل زشتی کامل فساد از بین میرود. قباحت آن از بین می رود. امروز آنچه را بعنوان انحطاط اجتماعی می بینیم، هنوز اول کار است. هر قدر این نظام بیشتر داوم بیابد، زشتی ها قابل قبول تر می شود. یک دختر جوان فاحشه، که از تن فروشی رنج می برد، گفت که از کار خود بسیار نا راحت است ولی خدا را شکر که «کانتر» ندارد و شماره نمی اندازد. ‫
‫چه شده است که سرزمین ایران اینگونه چیز ها را جذب می کند؟ روانشناسان می گویند هیچکس بیهوده آن نمی شود که هست. ساخت وجودی انسان از هر چیز که شکل بگیرد، همان را جذب می کند. وقتی ایرانی شبانه روز به شهادت فکر کند، جنگ را جذب می نماید. وقتی به دزدی فکر کند، دزدی را جذب می کند. وقتی به امام زمان فکر کند، امام زمان های زیادی را، که مرتب هم اعدامشان می کنند، بوجود می آورد.
سرنوشت ایران تا زمانی که این فرهنگ را دارد، بهتر از این نمی شود.‫

چه باید کرد؟
راه حل همیشه وجود دارد. و اراده ای آهنین برای شروع از خود را لازم دارد. هرکس باید از خود شروع کند، نه از دیگری. منتظر دیگری ماندن یعنی اینکه من حاظر نیستم تغییری را که لازم است در خود ایجاد کنم. من باید از خود شروع کنم. آن چه را که نباید بکنم، نکنم و نگذارم که در رابطه با من، کس دیگری، آن چه را که ناحق است، انجام دهد.
‫ مارتین ‫لوتر کینگ گفته است اندازه گیری و سنجش شخصیت یک انسان در زمان های آرامش و آسودگی ممکن نمی شود، بلکه در زمان های سخت و جنجال انگیز انجام می گردد. همۀ ما در دوران خوب و آسوده، بلند و کشیده می ایستیم؛ اما در دوران سخت، بلند و کشیده ایستادن، شجاعتی می خواهد که فقط از انسان های تاریخ ساز بر می آید.
آن چه را که در ایران میگذرد، ایرانیان ساخته اند. اگر این را دوست نمی دارند، هر چه را که دوست دارند، جایگزین آن کنند. این کار هم هزینه ای دارد که باید همه حاضر به پرداخت آن باشند.

هیچ نظری موجود نیست: