تشییع جنازه عجیب و غریب
دیروز ساعت دو ونیم ظهر که خسته و کوفته می خواستم به خانه برگردم دم درب حوزه که رسیدم دیدم عده ای جمع هستند تا اتومبیل من توقف کرد عده ای از طلاب سوار شدند پرسیدم چه شده ؟ کجا می رویم؟ . گفتند تشییع جنازه . در دل خود گفتم این وقت ظهر چه وقت تشییع جنازه است بعد گفتم ایرادی ندارد ثوابی می رسد.
در راه پرسیدم جنازه چه کسی؟ گفتند : دو نفر اعدام شدند. دیگر نپرسیدم آنها که بودند و کجا اعدام شدند. چون خیلی عادی است تاکنون صدها نفر اعدام شده اند .
وقتی قبرستان رسیدم چیز تازه ای دیدم دم در قبرستان چند ماشین نیروی انتظامی ایستاده بودند همراهان ما قبلا رفته بودند وقتی من رسیدم جلوی مرا گرفتند و گفتند برگرد ممنوع است . ماشین را دم در گذاشتیم و پیاده رفتیم . انبوهی از نیروهای مختلف مسلح و غیر مسلح در داخل قبرستان بودند حالت عجیب و غریبی . همه طرف در محاصره . (بپا که مرده ها فرار نکنند)
یک نفر اعدامی از بیرجند آورده بودند . با این دونفر شدند سه جنازه.
وقتی جنازه ها آماده شد و ما نماز جنازه خواندیم نیروهای محترم از هر طرف ما را در محاصره گرفتند ... از تعدادی که از ماشینشان معلوم بود ایرانشهری هستند کارت شناسایی می خواستند ..
من نمی دانم چرا ؟ حتما یک چیزی بود که من نمی دانستم . با یک حال عجیب و غریبی جنازها را دفن کردیم ..
بعدا که با خود فکر کردم دیدم رفتار ما کاملا احمقانه بود . وقتی مسئولین نمی خواهند جنازه ای دفن شود ما چه کاره هستیم که با زور می رویم و جنازه دفن می کنیم؟
کاش ما جنازه ها را جلوی مامورین می گذاشتیم و بر می گشتیم . وقتی به من گفتند برگرد اینجا ممنوع است چرا من ماشین را گذاشتم و رفتم باید بر می گشتم . اگر مثلا خدای ناکرده داخل قبرستان درگیری چیزی پیش می آمد ارزش ثوابش را داشت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر