۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

گزارشی از عملیات 17 اسفند 87 همت آباد زاهدان

گزارش ویژه ارسالی برای آژانس خبری تفتان توسط یکی از مبارزان جنبش مقاومت
15 اسفند از پایگاهی در کوههای بلوچستان به سوی شهر زاهدان حرکت کردیم ،پس از پیمودن راهی طولانی و خسته کننده شامگاه 16 اسفند به کوههای لار(که کنار منطقه همت آباد زاهدان قرار دارند) رسیدیم این سفر با همه سختیها و مشکلاتش به خاطر حضور رهبر انقلابی امیر عبدالمالک شیرین بود.به هر صورت شب هنگام که به کوههای لار رسیدیم از ماشینها پیاده شدیم و چند نفر در این محل جهت پشتیبانی و حفاظت راه ماندند و و ما پیاده به سوی کوهها حرکت کردیم و تا پاسی از شب با کوله باری اسلحه و مهمات و غذا که همان نان خشک لذیذ بود همچنان از این کوه و آن کوه بالا و پائین می شدیم و نیمی از شب گذشته بود که فرمانده دستور توقف داد و برای استراحت کوله بارها بر روی زمین گذاشته و دراز کشیدیم که مسئول نگهبانی اسامی نگهبانها را خواند و نگهبانها جهت نگهبانی به مقرشان رفتند و بقیه مبارزان هم به استراحت پرداختند ساعت 5 بود که باز اعلام حرکت شد و همه بپا خواسته و به جز چند نفر که باز برای پشتیبانی ماندند بقیه به سوی همت آباد حرکت کردیم تعداد مبارزان تقریبا 40 نفر بود و رهبر جنبش در حالی که بلبل(تیربار گرینوف)بر دوشش بود همراه گارد ویژه پیشاپیش در حرکت بود و مبارزان هم به دنبالش بودند پس از پیمودن چند کیلومتر برای نماز توقف کردیم و نماز فجر را با جماعت به جا آوردیم بعد از نماز باز حرکت کردیم تا اینکه به جاده اصلی نزدیک شدیم و لازم بود منطقه را مورد ترصد قرار دهیم بدین جهت رهبر جنبش پس از اینکه به مبارزان دستور داد در محلی که چشمه آبی آنجا بود منتظر بمانند همراه چند تن به سوی قله کوه راه افتادند و ما به سوی چشمه آب رفته و پس از نوشیدن آب ، قمقمه ها را پر کردیم و منتظر ماندیم.ساعتی بعد رهبر جنبش و دوستان همراه تشریف آوردند و پس از مشوره بنا شد تا ظهر در همین محل بمانیم و مبارزان که راهی طولانی پیموده بودند به استثنای نگهبانها به استراحت پرداختند.ساعت 12 ظهر بود که اعلام حرکت شد و فورا مبارزان به راه افتادند و پس از طی کردن مسافتی کوتاه به جاده اصلی که به همت آباد منتهی می شود رسیدیم اینجا چند مبارز همراه با فرد محلی که با راهها آشنائی داشت برای بازدید منطقه جلوتر فرستاده شدند.کنار جاده بودیم که ناگهان یک هلیکوپتر در فضا نمودار شد و مبارزان خود را کنار کوه مخفی کردند هلیکوپتر به راهش ادامه داد و از آنجائیکه هلیکوپترها همیشه در منطقه گشت می زنند مبارزان آن را عادی تلقی کرده و ما پس از چراغ سبز مبارزانی که جلوتر رفته بودند به راهمان ادامه دادیم و از جاده گذشته و در محلی بین دو کوه که نقطه امنی محسوب می شد توقف کردیم.اینجا بود که رهبر جنبش گفت من باید منطقه را ببینم و همراه چند تن از دوستان و راهنمای محلی به بالای کوه حرکت کردند و راهنما پس از نشان دادن نقاطی از منطقه فورا بازگشت و گفت من دیگر باید بروم و رهبر جنبش و دیگر دوستان هنوز بالای کوهی که پائین تر از کوهی دیگر بود ایستاده بودند که ناگهان صدای آر پی جی 7 که از کوه بزرگتر پرتاب شد در کوه پیچید.آری دشمن نادان و احمق که با همکاری راهنمای محلی منطقه را محاصره کرده بود با آر پی چی رهبر جنبش را نشان گرفت و این عمل عمق نادانی و حماقت پاسداران رژیم را می رساند که چنین از تاکتیکهای جنگی بی بهره اند و یک فرد را با آر پی جی هدف قرار می دهند.و از آنجائیکه آر پی چی برای هدفهای بزرگ به کار می رود و هیچ سودی برای هدف قرار دادن یک فرد ندارد به کوه اصابت کرد و مبارزان فورا حرکت کرده و با بارش گلوله بر دشمن در دقائق اول یک کمین صد در صدی را ناکام گذاشتند.جالب آنجا بود هنگامیکه مبارزان شروع به تیراندازی از محلی که اصلا جای مخفی شدن و سنگر را نداشت کردند دیگر پاسداران امام زمان فقط به صورت کور تیراندازی می کردند و حتی وقتی سنگرهایشان هدف تیراندازی مبارزان قرار گرفت پا به فرار گذاشتند و سنگرها را خالی کردند.در این میان یکی از دلیر مردان مومن و با غیرت با بلبل(تیربار گرینوف) سر جاده اصلی ایستاد و با سر دادن الله اکبر چنان وحشتی در دل دشمنان انداخت که دشمنان اسلام که کاملا بر جاده اشراف داشتند حتی جرات زدن یک تیر به سوی وی نکردند و این مجاهد غیور همچنان با سر دادن الله اکبر فریاد می زد کجائید ای بزدلان چرا خفه شدید.این صحنه واقعا دیدنی و شیرین بود ، صحنه ای که در آن کمین شدگان با اسلحه های کم و خیلی ضعیف بر کمین کنندگان که مسلح به انواع سلاحهای سنگین و جدید بودند تیر می ریختند و کمین کنندگان بزدل از ترس جانشان جرات تیراندازی از داخل کمینگاه نداشتند.آری اینجا بود که به خوبی نبرد ایمان و کفر مشاهده می شد ، صحنه ای که مشرکان کمین کننده بزدلانه در کمینگاه مخفی شده بودند و کمین شدگان مومن سینه ها را به پیش کرده بودند و فریادهای الله اکبر فضائی دیگر ایجاد کرده بود.مبارزان با تیراندازی در حال شکستن کمین بودند و همچنان به پیش می رفتند و پاسداران را جرات رویاروئی نبود.مبارزان با به اجرا گذاشتن تاکتیهای ضد کمین از جمله پراکنده شدن و کشف نقاط کمین ، دشمن را در حمله زمینی ناکام گذاشتند اینجا بود که 7 عدد هلیکوپتر و دو فروند جت جنگی در آسمان ظاهر شد و شروع به پرتاب موشک به مواضع مبارزان کردند اما از آنجائیکه مبارزان پراکنده شده بودند این موشک اندازیها هیچ آسیبی به مبارزان نرساند و مبارزان با پرتاب موشکهای ضد هوائی هلیکوپترها را مجبوربه فرار کردند.هنگامیکه هلیکوپترها در آسمان ظاهر شدند پاسداران با پشتیبانی هلیکوپترها و پرتاب موشکهای میان برد کاتیوشا کمی جری شده و فکر کردند مبارزان از حمله هوائی ترسیده اند و شروع به تیراندازی به سوی مبارزان کردند اما مبارزان با تکیه بر الله حمله سخت خود را باری دیگر آغاز کردند و نبرد تا چند ساعت با پرتاب موشکهای کاتیوشا و خمپاره های 120 و تیراندازی کور پاسداران ادامه داشت.تا اینکه رهبر جنبش در بی سیم اعلام کرد که باید دشمن را مجبور به عقب نشینی از کوهها کرد اینجا بود که مبارزان بی باکانه بر کوههائی که دشمن در آن سنگر کرده بود بالا رفتند در حالی که دشمن بالای کوه بود و اگر ذره ای جرات و ایمان داشتند مانع بالا رفتن مبارزان می شدند اما بزدلان را جرات کجاست به روایت یکی از مبارزان وقتی یک گلوله به سمت سنگر زدم بزدلان بیت رهبری به طور کامل آن سنگر را خالی کرده و فرار را بر قرار ترجیح دادند.ساعت 6 بعد از ظهر بود که مبارزان سنگرهای دشمن را تصرف کرده بودند و پاسداران پشت تپه های پائین مخفی شده بودند و تا ساعت 7 تیراندازیهای پراکنده و پرتاب کاتیوشا و خمپاره ادامه داشت.ساعت 7 بود که صدای دشمن در بی سیم شنیده می شد و می گفت اشرار کوهها را تصرف کردند و ممکن است شب برایشان نیروی کمکی بیاید و با دریافت حکم عقب نشینی پا به فرار گذاشتند و فقط به پرتاب موشکهای کاتیوشای میان برد از پایگاه لار و کوله سنگی و تاسوکی ادامه داند.(این موشکها با انواع مختلف بردشان از 7 کیلومتر تا 40 کیلومتر می باشد)موشک باران تمامی راهها و کوههای منطقه تا صبح ادامه داشت.در این درگیری که یک عملیات کمین صد در صدی توسط پاسداران بود دهها پاسدار به هلاکت رسیده و دهها تن دیگر مجروح شدند و مبارزان در این عملیات یک شهید تقدیم کردند و 5 تن دیگر به طور سطحی مجروح شدند این جز نصرت و مدد الهی چیز دیگری نمی تواند باشد.این عملیات درسهای بزرگی برای مبارزان داشت و ثابت کرد که کفر و شرک و خرافات را یارای مقابله با ایمان و توحید و سنت نیست و به مبارزان ثابت کرد که براحتی می توانند مناطق را تصرف کنند و نیروهای رژیم را قدرت رویاروئی با مبارزان نیست و خیلی چیزهای دیگریکی دیگر از نصرتهای الهی این بود که فرد خائن که راهنمای محلی بود همان شب توسط مبارزان دستگیر شد و به خیانت خود اعتراف کرد.دوستدار جهاد و مبارزه
آژانس خبری تفتان

۳ نظر:

shahin گفت...

بنام حق که الحق که بهترین است
خدا حفظتون کنه
به امید روزیکه من وتمام جوانان بلوچ سعادت جنگیدن در کنارشما دلاور مردان روپیدا کنیم و علیه کفار بی دین که کلام الله پاک رو در چاه فاضلاب میندازه وبجان و ناموس بلوچ تعرض میکنه بجنگیم انشاالله.

ناشناس گفت...

بزرگترین سلاح رو شما برضد دشمنان استفاده کردیدکه باعث عقب نشینی بزدلانه نظامی هاشد و اون سلاح فریاد الله اکبربود
سلاحی که همیشه در جنگ حق علیه باطل قدرتشو نشون میده
الله نگهدارتون

ناشناس گفت...

سلام برشیرمردان بلوچ
وقتی ماجرای پیروزی حق علیه باطل رو برای خانواده ام خوندم دختر10 ساله ام فاطمه اصرار کرد نظرشو ارسال کنم.گفت
امیدوارم جوانان ما از خواب غفلت بیداربشن
احمدی نژادپسته چین هیچ غلطی نمیکنه لعنت خدا برمخبرها ودرود برشما مجاهدان بلوچ