در این که این حکومت چگونه و تحت چه شرایطی از پا در می آید و سرنگون می شود بحث های زیادی شده است و در این استدلال ها گاهی اشاره ای به شرایط قبل از انقلاب 57 در ایران و یا شرایط قبل از فروپاشی شوروی و شباهت های آن ها به شرایط کنونی ایران هم می شود. در بررسی عواملی که می تواند به سقوط حکومت آخوندها در ایران بینجامد توجه به چند نکته ضروریست:
- حکومت شاه (و نیز کمونیست ها در شوروی سابق) یک تفاوت اساسی با حکومت جمهوری اسلامی دارد و آن این است که شاه وجهه بین المللی چندان تیره ای نداشت و یا حداقل در محاکم بین المللی محکوم نشده بود اما سران جمهوری اسلامی در دادگاه های بین المللی محکوم شده اند و لذا ترک ایران به معنای دستگیری آنهاست و پس از دستگیری هم قطعا مدعیان فراوانی پیدا خواهند کرد و برای تمام جنایات دیگرشان هم باید جواب پس بدهند. لذا فرار برای آنها هیچ مفهومی ندارد و اگر قرار باشد همه مردم ایران را از دم تیغ بگذرانند ، چنین کاری را بر فرار ترجیح خواهند داد.
- حکومت شاه دارای پشتوانه ایدئولوژیکی که بتواند به پیروانش وعده بهشت بدهد و یا آنها را از جهنم بترساند نداشت. هرچند که پیروان جمهوری اسلامی هم همه شان به این خزعبلات آخوندها اعتقادی ندارند و اغلب از سر فرصت طلبی به طرفداری از حکومت می پردازند اما نباید اغماض کرد که بخش کوچکی از آنها هستند که وعده بهشت و جهنم کمترین قدرت تفکر و تامل را از آنها گرفته است و همین عده کم در شرایطی می توانند حمام خون به پا کنند.
- نارضایتی عمومی که امروز در ایران وجود دارد با آنچه که قبل از انقلاب در ایران وجود داشت متفاوت است. قبل از انقلاب مردم به خاطر آرمان هایی مبارزه می کردند که به خاطر آن آرمان ها هر گونه مخاطراتی قابل تحمل بود. چه گروه های چپ که دغدغه های انسانی داشتند (و قرص سیانور هم زیر زبانشان می گذاشتند) و چه گروه های مذهبی که دغدغه مذهب داشتند به واسطه آن دغدغه ها حاضر بودند که از جانشان هم بگذرند. اما نارضایتی عمومی امروزی که در جامعه ایران هست به واسطه عدم وجود رفاه و عدالت اجتماعیست و برای رسیدن به رفاه بیشتر هیچکس حاضر به گذشتن از جان خود نیست؟ آن عده ای که بواسطه مشکلات مادی به بن بست می رسند متاسفانه خودسوزی می کنند نه مبارزه! متاسفانه آن آرمان های انسانی که قبل از انقلاب در نبروهای چپ یافت می شد امروزه بواسطه انحطاط جامعه ایران دیگر جایی در بین مردم ندارد! کیست که از ظلم به همسایه اش به فغان آید؟ کیست که از دیدن وضعیت بچه های خیابانی و کودکان کار و دیدن سوءتغذیه در بین کودکان جامعه خویش (نمی گویم کودکان قحطی زده افریقا) منقلب شود؟! کیست که دغدغه اصلی اش به جز خرید اتومبیل و ارتقای مدل آن و خانه بالای شهر و ... از apply کردن برای گرین کارت آمریکا و یا مهاجرت کانادا و یا لااقل استرالیا فراتر رود؟! چند درصد از جوانان امروزی دغدغه ازدواج با سرمایه دار بازاری (و یا حکومتگرانی که دستی در قدرت دارند) ندارند؟ با این آرمان ها چگونه می خواهیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم؟!
- و اما تحریم انتخابات! بنده اصلا قصد ندارم که در مورد تحریم و یا عدم تحریم در حال حاضر نظری بدهم و به نظر من هنوز زود است که در باره آن چیزی گفت اما من نمی دانم کدام کشور تا کنون به واسطه عدم مشروعیت مردمی توسط کشورهای دیگر تحت فشار قرار گرفته است و یا سرنگون شده است که ایران دومی اش باشد؟! مگر در عربستان و یا بسیاری از هم پیمانان غرب (بویژه آمریکا) اصلا انتخاباتی انجام می شود که مشروعیت مردمی داشته باشند و مگر تا کنون بواسطه عدم مشروعیت مردمی ککشان گزیده است؟! وانگهی مگر این حکومت تا کنون مشروعیتش را از رای مردم گرفته است که تحریم انتخابات آن مشروعیت را پس بگیرد؟ این حکومت علنا اعلام کرده است که مشروعیتش الهیست نه مردمی!
ایران آزاد
- حکومت شاه (و نیز کمونیست ها در شوروی سابق) یک تفاوت اساسی با حکومت جمهوری اسلامی دارد و آن این است که شاه وجهه بین المللی چندان تیره ای نداشت و یا حداقل در محاکم بین المللی محکوم نشده بود اما سران جمهوری اسلامی در دادگاه های بین المللی محکوم شده اند و لذا ترک ایران به معنای دستگیری آنهاست و پس از دستگیری هم قطعا مدعیان فراوانی پیدا خواهند کرد و برای تمام جنایات دیگرشان هم باید جواب پس بدهند. لذا فرار برای آنها هیچ مفهومی ندارد و اگر قرار باشد همه مردم ایران را از دم تیغ بگذرانند ، چنین کاری را بر فرار ترجیح خواهند داد.
- حکومت شاه دارای پشتوانه ایدئولوژیکی که بتواند به پیروانش وعده بهشت بدهد و یا آنها را از جهنم بترساند نداشت. هرچند که پیروان جمهوری اسلامی هم همه شان به این خزعبلات آخوندها اعتقادی ندارند و اغلب از سر فرصت طلبی به طرفداری از حکومت می پردازند اما نباید اغماض کرد که بخش کوچکی از آنها هستند که وعده بهشت و جهنم کمترین قدرت تفکر و تامل را از آنها گرفته است و همین عده کم در شرایطی می توانند حمام خون به پا کنند.
- نارضایتی عمومی که امروز در ایران وجود دارد با آنچه که قبل از انقلاب در ایران وجود داشت متفاوت است. قبل از انقلاب مردم به خاطر آرمان هایی مبارزه می کردند که به خاطر آن آرمان ها هر گونه مخاطراتی قابل تحمل بود. چه گروه های چپ که دغدغه های انسانی داشتند (و قرص سیانور هم زیر زبانشان می گذاشتند) و چه گروه های مذهبی که دغدغه مذهب داشتند به واسطه آن دغدغه ها حاضر بودند که از جانشان هم بگذرند. اما نارضایتی عمومی امروزی که در جامعه ایران هست به واسطه عدم وجود رفاه و عدالت اجتماعیست و برای رسیدن به رفاه بیشتر هیچکس حاضر به گذشتن از جان خود نیست؟ آن عده ای که بواسطه مشکلات مادی به بن بست می رسند متاسفانه خودسوزی می کنند نه مبارزه! متاسفانه آن آرمان های انسانی که قبل از انقلاب در نبروهای چپ یافت می شد امروزه بواسطه انحطاط جامعه ایران دیگر جایی در بین مردم ندارد! کیست که از ظلم به همسایه اش به فغان آید؟ کیست که از دیدن وضعیت بچه های خیابانی و کودکان کار و دیدن سوءتغذیه در بین کودکان جامعه خویش (نمی گویم کودکان قحطی زده افریقا) منقلب شود؟! کیست که دغدغه اصلی اش به جز خرید اتومبیل و ارتقای مدل آن و خانه بالای شهر و ... از apply کردن برای گرین کارت آمریکا و یا مهاجرت کانادا و یا لااقل استرالیا فراتر رود؟! چند درصد از جوانان امروزی دغدغه ازدواج با سرمایه دار بازاری (و یا حکومتگرانی که دستی در قدرت دارند) ندارند؟ با این آرمان ها چگونه می خواهیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم؟!
- و اما تحریم انتخابات! بنده اصلا قصد ندارم که در مورد تحریم و یا عدم تحریم در حال حاضر نظری بدهم و به نظر من هنوز زود است که در باره آن چیزی گفت اما من نمی دانم کدام کشور تا کنون به واسطه عدم مشروعیت مردمی توسط کشورهای دیگر تحت فشار قرار گرفته است و یا سرنگون شده است که ایران دومی اش باشد؟! مگر در عربستان و یا بسیاری از هم پیمانان غرب (بویژه آمریکا) اصلا انتخاباتی انجام می شود که مشروعیت مردمی داشته باشند و مگر تا کنون بواسطه عدم مشروعیت مردمی ککشان گزیده است؟! وانگهی مگر این حکومت تا کنون مشروعیتش را از رای مردم گرفته است که تحریم انتخابات آن مشروعیت را پس بگیرد؟ این حکومت علنا اعلام کرده است که مشروعیتش الهیست نه مردمی!
ایران آزاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر