۱۳۸۷ دی ۱۹, پنجشنبه

غریب دیار بلوچستان این دیار تاریک



بقلم : برادر یارمحمدزهی از خاش بلوچستان
غریب دیار بلوچستان این دیار تاریک ، کس را یارای دیدن نیست حقیقت را که فردایمان ویران است و فرزندانمان دربند .
فردایی آنچنان ننگین که بردگی می پذیریم و غیرت ، شرف و ناموسمان ارزان می فروشیم و آن زمان که غیرت مرد ، شرافت رنگ باخت و ناموس ارزانی شد دیگر مردی نتوان برخاستن را با این بی حرمتان که امروز این گونه ظاهر فریبانه همچون گرگی در لباس میشند و می اندیشید محرمند این نامحرمان و بر حریم پاکتان بی اندیشه اجازتشان می دهید به خدا سوگند اگرمی دانستید بستاندن شرف و ناموس تان در کمینند ساعتی به زندگی اجازتشان نمی دادید که به حریمتان دهیم .
امروز این ناجیبان همسان دوستی بی آزار انتظار فردایی که برایش می کوشند می کشند و ما همچنان درخواب .
قوم من رفته به خواب
هر چه زنم فریاد ندهد هیچ جواب
چه کنم یا رب چه کنم
با کدام لهجه بگویم سخنم
که بفهمند مرا
درد جانسوز مرا
بشکافند
این سینه پر سوز مرا
بنگاهند
غمی را که زند موج در دل من
از بی حسی و پر خوابی این قوم
آری قوم من رفته به خواب
بیائیم عاقبت بلوچستان به دست این نانجیبان نسپاریم که خیانتی است بس بزرگ نه به خودمان که فرزندانمان را .
بیائیم و تاریکی از بلوچستان بزدائیم و سرنوشتمان به دست خویش رقم زنیم و دست این نانجیبان از مظلوم دیار بلوچستان آنچنان کوتاه تا همگان بدانند غیرت در مردان بلوچ هنوز زنده است و فکر جنایت و خیانت به این قوم در سر هیچ نانجیبی خطور نکند.
باشد که هیچ نانجیبی در بلوچستان نماند.

و اکنون نوبت ماست که برخیزیم
و اکنون نوبت ماست که برخیزیم و آینده خود رقم زنیم و این حقیقت بدانیم که هیچ بیگانه ای در کوله بارش آزادی برای ملتی به ارمغان نخواهد آورد (ناپلئون بناپارت) که آینده هر ملت بدست خویش رقم خواهد خورد پس خود بهایش بپردازیم که اجنبی نخواهد پرداخت بهای آزادیمان.
این طاغوتیان امروز برخاستنمان می خواهند تا فردا سقوطشان.
به خدا سوگند که اگر ما ملت متحد شویم و یک پارچه به صفوف این ضحاکان بتازیم مقاومت نتوانند کردن که پوشالیند و هیچ و تنها بقای این بچه آخوندهای دزد بسته به تبلیغاتیست خرافه پرستانه و دروغ.
آری همگان می دانند این حقیقت که قدرت یک حکومت در گرو ملتش است و بس و اکنون که ما ملت نمی خواهیمشان بروند و گورشان گم کنند پس چرا اصرار به ماندنشان است و رفتنشان نیست.
آری طعم زورگوئی و غارت خوشایندشان است.
اکنون با دست غارتگرشان آنچنان بر پیکره ایران آویزانند گوئی بسته به جانشان است ظلمشان.
و اگر این حقیقت است جانشان می ستانیم و آزادی را تقدیم ایرانیان خواهیم کرد.
اگر این می خواهیم برخیزیم و آینده خودمان بدست خویش رقم زنیم و مگذاریم که این زالو صفتان به ظلم خویش ادامه داده و فرزندانمان را نیز به استثمار بکشند.
به امید آزادی که بس نزدیک است.
بدانید ای اهریمنان عمر ظلمتان اندک است و حماقتتان بس بزرگ که خرمن خشم در بلوچستان افروختید براستی چه می پندارید ؟
با خون بیگناهی نتوان خفقان در بلوچستان حکمفرما کرد
.
به خدا سوگند اگر ذره ای از خون بلوچستان در رگمان باشد هیچ ابرقدرتی را یارای مقابله با ما نیست که شما ضعیف عنصران نامرد را باشد .

هیچ نظری موجود نیست: