۱۳۸۷ دی ۲۸, شنبه

ماهی کوچک غمگین برای فرزاد کمانگر



زری اصفهانی
راه دریا ها دوربودماهی کوچک غمگین و تو عاشق موجهای سرگشته گشتیو سرخی مرجان های عمیق میخواستی مروارید های سبزرابه کودکان بی ستاره شب بخشیو چون فرشتگان بارانسراسر شب آواز بخوانیبالای سر ساقه ای شکسته و نهالی مایوستا سحرگاه ، جوانه هایش بیدارشوندمیخواستی ماه را دنبال کنیدر هلهله موجهای عاشق و تشعشع آفتاب را در حباب های رنگین و پرنده های دریایی رادرباداما دیوان سنگ شده قلب ترا ندیدندکه در دل اندوهگین درختان و کودکان می تپید ترا ربودند از میان دستهای کوچک و به نهنگان تاریکی و درد سپردندبا دستهای خالی اش شب تاریک میگرید برای ستاره ای گمشده و تخته سیاه درخاموشی کلاس تصویر آبی دریا ها را تخیل میکند و شعرهای تو راکودکان مدرسه قصه ماهیان کوچک سیاه را میخوانند تو چون فرشتگان باران دردهان نهنگان هنوز آواز میخوانیبرسا قه های شکسته وبوته های پژمردهو کودکان غمگین

iranbbb

هیچ نظری موجود نیست: