۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

انگشتان پنهان ايران در تراژدى غزه




دکتر ترکی الحمد
چيزى بدتر از آن نيست كه در جلوى چشم خود يك تراژدى را در حال وقوع ببينى وبدانى يا فكر كنى كه مى دانى چه عواملى بيشترين تأثير را در وقوع اين تراژدى داشته و دارند، ليكن جز به ناله اى و اعتراضى اندك كارى از دستت برنيايد. نگارش اين مقاله در حقيقت چيزى جز اين ناله و اعتراض نيست. نوشتن در مورد تراژدى غزه و تلاش براى بازگويى علل آن و شناساندن مسببان آن نيست.بدون شك واكنش اسرائيل در برابر موشكهاى حماس يا به عبارتى آتش بازيهاى حماس واكنشى بسيار افراطى است و آن چه اسرائيل در غزه انجام مى دهد كشتارى به تمام معنا و يك تراژدى بزرگ و لكه ننگى بر جبين بشريت در همه مقياسها است. لذا محكوم كردن اين حملات در درجه اول از بعد انسانى لازم و ضرورى است و در حقيقت تنها كار اندكى است كه از عهده من نوسينده بر مى آيد.اما از ديدى ديگر بايد گفت كه اگر به موضوع، نگاهى سياسى داشته باشيم، رفتار اسرائيل قابل درك است. اسرائيل با موشكهايى كه تقريباً همه روزه از سوى حماس به طرفش پرتاب مى شد تحريك شده است. از اسرائيل اين دولت پى ريزى شده بر پايه دفاع نظامى و نيروى اسلحه در مواجهه با اين تحريك، چه انتظارى مى توان داشت؟آرى اسرائيل به دليل افراط در واكنش قابل سرزنش است. چرا كه بيگناه و گنهكار را با هم درو مى كند. ليكن حماس نيز از آن جهت قابل سرزنش است كه مى دانست رفتارش لاجرم به چنين واكنشى منجر مى شود. به ويژه آنكه بر همگان آشكار بود كه اسرائيل تا چه اندازه در برابر امنيت خود حساس است. لذا اگر اسرائيل عليه فلسطينيان دچار جرم و جنايت شده است، حماس نيز در چنين رفتارى شريك آن بوده و هست. شايد حتى بتوان گفت مسئوليت حماس با توجه به شناختى كه از نوع و سطح واكنش اسرائيل داشته، بزرگتر است. چه بسا اين خواست قلبى حماس بوده است، ولى به هر حال در اين ميان فلسطينيان از زن و مرد، پير و كودك قربانى اين ماجرا هستند. نه دشمن به آنها رحم كرده، نه دوست برايشان دل سوزانده و نه خودى دست از سوداگرى بر سر سرنوشتشان برداشته است.شايد همه اين حرفها تكرارى و واضح باشند ليكن آن چه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد نقش ايران در اين تراژدى است. اين نقش، لااقل به نظر من، هر ند غير مستقيم است ليكن حقيقتاً در پيدايش اين تراژدى جايگاهى اساسى داشته است، زيرا اين ايران است كه بيشترين بهره را از اين حوادث مى برد. هميشه در كشف عامل جنايت به دنبال كسى مى روند كه بيشترين سود را از وقوع جنايت مى برد.من حقيقتاً با شگفتى و تحسين به تيز هوشى رهبرى سياسى ايران مى نگرم. اين شگفتى و تحسين نه به دليل محتواى كاربردى بلكه در قدرت آن بر پيشبرد سياستى است كه به اهداف دراز مدتش خدمت مى كند. در اين سياست ماكياوليسم كاملاً حرفه اى عمل مى كند. اين وضع مرا بر آن مى دارد كه بگويم چه بسا احمدى نژاد رئيس جمهور ايران و ملايان حاكم بر اين كشور، كتاب شاهزاده ماكياول را زير بالش مى گذارند، پيش از خواب قدرى از آن را مى خوانند، شبانه نقشه فردا را مى كشند و صبحگاهان نقشه خود را به مرحله اجرا در مى آورند. حوادث اخير غزه و پيش از اين، حوادث سال 2006 لبنان، بيش از آنكه حاصل كار مقاومت ملى از سوى حزب الله و حماس باشد، شيوه هايى براى مشغول كردن اسرائيل، تنها نيروى منطقه اى رقيب ايران بوده و هست. هدف از اينها فارغ البال شدن ايران براى پيشبرد برنامه هسته اى اش و ديگر برنامه هاى سيطره بر منطقه مى باشد. آن چه كه در لبنان 2006 رخ داد و در غزه امروز رخ مى دهد كار غير مستقيم ايران است. هدف آن است كه هر چند وقت يك بار منطقه به آتش كشيده شود تا ايران وقتى اضافى براى تحقق اهداف دراز مدتش بيابد. از طريق ايجاد اغتشاش و برپايى نزاعهاست كه ايران مى تواند با آرامش استراتژى بزرگ خود را به مرحله اجرا در آورد. چه باك از اين كه هزاران نفر بميرند وقتى كه در فرهنگ مسلط بر عقلهاى منطقه ما، براى انسان ارزشى قائل نباشند. انسان در اين فرهنگ بيش از آن كه موجودى به خودى خود ارزشمند تلقى شود، تنها به عنوان ابزارى براى پيشبرد اهدافى مشخص مطرح است. اين كه اسرائيل به غزه يا لبنان حمله كرده و مى كند بنظر من بايد بيشتر نقشه ايران تلقى شود تا كار اسرائيل بدون برنامه ريزى ايران.

هیچ نظری موجود نیست: