۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

از باسکرویل تا اوباما، نگاهی دیگر به ۱۵۰ سال رابطه بین ایران و آمریکا


دکتر علیرضا نوری زاده
از تشییع جنازه «هوارد کانکلین باسکرویل» آزادیخواهی که جان در دفاع از انقلاب مشروطه فدا کرد، در تبریز آتش و خون صد سال پیش از این، تا بالارفتن جوانانی که خود را پیرو خط امام می خواندند، از دیوار سفارت آمریکا در تهران درسال نخست انقلاب، و از دیدار روزولت از تهران در سالهای جنگ جهانگیر دوم تا پرتاب کفش به تندیس مقوايی ريیس جمهوری آمریکا توسط کودکان معصومی که ملعبه دست بزرگترها شده بودند، رابطه ایران با کمتر دولتی چنان رابطه اش با آمریکا سرشار از فصول عشق و نفرت و فراز و فرود بوده است.آن روزی که حسینقلی خان صدرالسلطنه نخستین سفیر ایران در آمریکا به علت آبروریزی ناشی از ذبح گوسفندی در بالکن هتل والدرف آستوریای نیویورک، در روز عید قربان به تهران احضار شد ناصرالدین شاه خطاب به او گفته بود: ما را نزد جوانترین دولت دنیا بی آبرو کردی و ملت چندین هزار ساله ما سخره عالمیان شد. خدا از تو نگذرد. ريیس جمهوری جوانترین دولت دنیا پس از دیدار سفرایش در لندن و استانبول با سفرای ایران دریافته بود آنجا در شرق مردمانی هستند که چشمه تمدن انسانی از خاستگاهشان سرزده است. مردمانی که قرنها پیش از آنکه بشریت معنای عدالت و حقوق انسانی را درک کند رهبری به نام کوروش داشته اند که منشور حقوق بشر را به رعایایش عرضه کرده است. چنین بود که نخستین ایلچی ینگه دنیا ساموئل گرین ویلر بنجامین به دربار سلطان صاحبقران اعزام شد.بریتانیا، فرانسه، آلمان و روسیه که بسیار پیشتر ایران را با تاریخ و فرهنگش شناخته بودند هرگز چنان اهالی ینگه دنیا صاف و صادق دلبستگی خود را به این تاریخ و فرهنگ عظیم ایران بروز ندادند. در واقع می توان با قاطعیت گفت مهر و دلبستگی بین دو ملت از نوع عشق با اولین نگاه بود.امروز پس از سی سال فریاد مرگ بر آمریکا و نمایش آزاردهنده آتش زدن پرچم ملتی که هرگز پرچمی را به آتش نکشیده است و در روزهای اخیر «واداشتن کودکان معصوم به پرتاب کردن کفش به سوی تصاویر و تند یسهای پرزیدنت بوش» باز هم آقای توماس فریدمان روزنامه نگار سرشناس آمریکايی با شگفتی در سفر به ایران از ادامه یافتن قصه عشق دو ملت یاد می کند «تنها کسی که از آمریکا بد می گفت یک جهانگرد هلندی بود که در چایخانه ای در اصفهان بوش را به باد انتقاد گرفته بود».قهر ملیون ایران از آمریکا بیشتر از آنکه ریشه در تراژدی ۲۸ مرداد داشته باشد ناشی از آن بود که چرا آمریکا آنها را گذاشت و شاه را برگزید. البته تا کنون تمایلی هم نشان نداده اند که به این سوال پاسخ دهند «اگر نمایش قدرت توده ایها روز ورود آخرین فرستاده آمریکا به تهران برای دادن آخرین پیشنهادها به دکتر مصدق نبود آیا باز هم واشنگتن با لندن همصدا میشد ؟»اگر با نگاهی خالی از رسوبات عقیدتی و پیشداوری ها به فصلهای رنگارنگ روابط ایران و آمریکا بنگریم یک واقعیت را همه سو میبینیم «آمریکا در همه لایه های اجتماعی ایران حضوری چشمگیر داشته و دارد «در مقابل آمریکا نسبت به هیچ ملتی این گونه با مهر و گذشت برخورد نکرده است. فقط تصور کنید مردمانی ۳۰ سال پرچم شما را آتش زنند. ۴۴۴ روز ۵۲ دیپلمات شما را با خفت و آزار به گروگان گیرند. با منفجر کردن مقر نظامیان و سفارت شما در بیروت و به گروگان گرفتن شهروندان شما در لبنان توسط عوامل دستاموزشان علاوه بر قتل نزدیک به ۳۰۰ تن از هموطنان شما و آزار و رنج دادن شماری دیگر لطمه های سنگینی را به شما بزنند...در عراق با بمب های هوشمند کنار جاده ای فرزندان نظامی شما را بکشند و یا مجروح کنند. با چنین مردمی شما چگونه برخورد خواهید کرد؟(یادمان باشد که آمریکا با همه پیوندهای دیرو دورش با همسایه کوبايی خود که هیچگاه در دشمنی یک صدم آنچه را جمهوری اسلامی به صورت عملی بر علیه منافع و شهروندانش مرتکب شده انجام نداده است چندان میل و رغبتی به جلب و جذب کوبايی ها نداشته است)طبیعی است مخالفان آمریکا در ایران منهای چپهايی که عداوتشان رنگ ایدئولوژیک دارد بیش از آنکه مخالف آمریکا باشند از مخالفت آمریکا وحشت دارند. آیت الله خمینی که حضورش بر سریر قدرت تا حدود زیادی مدیون الویت یافتن موضوع حقوق بشر در استراتژی آمریکا در برخورد با حکومتهای مستبد بود با این وهم بی اساس که آمریکا با راه دادن پادشاه بیمار از تخت فرو افتاده ایران به خاکش، در صدد تکرار ماجرای مرداد ۳۲ است بر گروگانگیری که طرح نخستینش در پس پرده کی جی بی ریخته شده بود صحه گذاشت، و با آنکه منظومه موشکی هاوک ساخت آمریکا جماران را در مقابل موشکها و جنگنده بمب افکن های عراقی حمایت می کرد (منظومه ای که تعدادی از آنها بعد از سفر هیات آمریکايی/اسرايیلی به سرپرستی رابرت مک فارلن به ایران تحویل داده شد) اما آیت الله خمینی تا پایان عمر گمان داشت که از دریای مهر آمریکايیها ، به او حتی قطره ای سهم نداده اند.جانشین او اما به قول نماینده پیشین ایران در سازمان ملل – سعید رجايی خراسانی – بازگشت روابط ایران و آمریکا را موکول به محال کرد به و یژه زمانی که خبردار شد ريیس جمهوری وقت ایالات متحده پرزیدنت بیل کلینتون به احترام همتای ایرانیش محمد خاتمی از جای برخاسته و دقایقی ابراز احساسات کرده است. در نگاه رهبر جمهوری اسلامی خرد و کلان در واشنگتن از بام تا شام مشغول توطئه علیه ولایت فقیه هستند.آیا همین توهم خود دلیل دیگری بر حضور پر رنگ آمریکا در اندیشه و تصورات ایرانیها نیست؟هنوز هم یک فیلم آمریکايی هرچند قدیمی سه نسل پدر بزرگ، پدر و پسر را کنار هم می نشاند. صدای باب دیلان و الویس و فرانک سیناترا همچنان تین ایجرها را با دو نسل پیش از خود هم زمزمه می کند. راه دور نرویم رانندگان کادیلاکهای کهنه ای که پیش از انقلاب در ایران مونتاژ می شد هنوز هم نگاه پر تحسین مردم را حس می کنند و آرزوی ملیونها جوان ایرانی دیدار از سرزمینی است که نادیده هر یک تصویرهای روشنی از شهرها و خیابانهایش در دل و اندیشه دارند.ملیاردها دلار خرید نظامی از روسیه و چین و ماچین، هنوز نتوانسته ذره ای از قدر و اعتبار اف ۴ و ۵ و ۱۴ که همچنان پاسداران آسمان ایران زمینند بکاهد، چنانکه ام ۶۰ ها وچیفتین ها هنوز در نیروی زمینی حرف اول را می زنند. در خلیج فارس اگر نیروی دریايی ایران هنوز هم از اعتبار و توان بالا برخوردار است به خاطر زیر دریايی طارق روسی و قایق های تندرو چینی نیست بلکه ناوهای قدیمی آمریکايی ستونهای اصلی ناوگان دفاعی ایران را تشکیل می دهند.در کتاب روابط دو کشور سایه سنگین سرنگون کردن هواپیمای ارباس هما همچنان پایدار است اما سنگین تر از آن حکایت ملتی است که روز فاجعه تلخ ۱۱ سپتامبر شمع در دست و اشک بر دیده، یگانه ملتی در شرق بود که با مردم آمریکا ابراز همدردی کرد.این فقط البته غیر خودیها و جوانان به قول رهبر خود باخته نیستند که نظر پر لطفشان به سوی آمریکا است، حتی فرزند نماینده ولی فقیه در مشهد ناصر خان واعظ طبسی با هزار ترفند همسر پا به ماهش را به آمریکا می برد تا مگر در مایو کلینیک فارغ شود و فرزندش با گذرنامه و شناسنامه آمریکايی بتواند روزگاری رویای پدرش را برای رسیدن به بالاترین مقام در ولایت استکبار تحقق بخشد. ناصر خا ن می داند چنین رویايی در مملکت ولی فقیه تحقق ناپذیر است. ۱۱ سال پیش زمانی که محمد خاتمی ريیس جمهوری ایران در پیامی به ملت آمریکا از پیوریتن ها گفت و گفتگوی تمدن ها را چراغی کرد که دهلیز سرد جدايی را روشن و گرم کند این همتای آمریکايی او، بیل کلینتون، بود که از گرمای چراغ ستایش کرد و در مجمع عمومی سازمان ملل دقایقی بی محابا به تشویق خاتمی پرداخت. شگفتا که خاتمی با آنچه وزیر خارجه اش کمال خرازی در گوشش زمزمه کرد (آقا هرگونه تماسی را با کلینتون ممنوع کرده اند) از در پشتی مجمع عمومی سازمان ملل گریخت تا مبادا چشمش به چشم همتای آمریکايی اش بیفتد. نه اصلاح طلبان خاتمی را بر این خطا بخشیدند و نه ملت ایران این فرصت سوزی را از یاد خواهد برد.روزولت استقلال ایران را در تهران در برابر طمع استالین و حیله های چرچیل -نماد هزار ساله استعمار- تضمین کرد.تصویر او بر صندلی چرخدار با شاه، همواره ساکنان کاخ کرملین را یادآور می شد که بلعیدن گربه نشسته به دیوار آسیا بسیار سخت خواهد بود، چنانکه اخطار ترومن به کرملین در کنار ترفند احمد قوام، آذربایجان را به آغوش وطن بازگرداند. با جان کندی ایران کوتاه زمانی با جلوه هايی از دمکراسی دیدار داشت. دوران ریچارد نیکسون و جرالد فورد آمریکا متحدی در شرق نزدیکتر از ایران نداشت .زمزمه حقوق بشر جیمی کارتر می توانست همسفری با دمکراسی را ابدی کند اما شاه بیمار و تصمیم هايی که دیر گرفته شد ولایت فقیه را به ارمغان آورد. رونالد ریگان انجیل و کیک را با موشکهايی که از اسرايیل به ایران فرستاده شد همراه کرد. جورج بوش پدر، کمر سردار قادسیه دوم را شکست تا انتقام دختران شوشتری که عساکر تکریتی خونخوار خلوتشان را خونین کرده بودند، گرفته شود. بیل کلینتون صفحه ای ازدوستی را در کتاب روابط واشنگتن و تهران گشود و وزیر خارجه اش از خطاهای پیشین که او و ريیس جمهوری هیچ نقشی در آن نداشتند عذر خواست بی آنکه خاتمی واژه ای در این صفحه گشوده بنویسد.جورج بوش پسر اما، شر دو دشمن قسم خورده ملت ایران – ملا عمر طالبان و صدام حسین بعثی عفلقی– را از سر ما کم کرد. به پادافره این خدمت به دستور ولی فقیه تصویرش را آتش زدند به این خیال که، پس از جورج بوش، جانشینش «او» با ما ست. او اما می آید با هویجی که، به تعبیر اصلاح طلبان سختی اش با دندان اهل ولایت فقیه سازگار نیست همراه با گرزی گران که سر می شکند.

منبع :سایت صدای آمریکا

هیچ نظری موجود نیست: