دوران كودكي
توماس اديسون در سال 1847 در ميلان ، Ohio متولد شد . تام در كودكي نتوانست مانند ديگر بچه ها در مدرسه موفق باشد . مادرش تصميم گرفت او را در خانه تحت تعليم قرار دهد، تعداد زيادي كتاب به او داد تا مطالعه كند . تام پسري كنجكاو بود . هميشه علاقه داشت كه بفهمد كه چيزهاي اطرافش چگونه عمل مي كنند .
دوست داشت كه بتواند كاري كند كه آنها بهتر عمل كنند . مادرش به وي اجازه داد تا لابراتواري در خانه برايش درست شود تا او بتواند آزمايشات خود را انجام دهد. در هنگام جواني تام آزمايشگاهي از خودش درست كرد جايي كه مي توانست ايده ها و نظرياتش را آزمايش كند .
دوران جواني
پس از دست فروشي و كارهاي مانند اين در دوران نوجواني وي در سال 1862م. بر حسب اتفاق با تلگراف كه در آن زمان وسيله نوظهوري بود آشنا شد و با وجود كمشنوايي چندي بعد توانست در اداره راهآهن بهعنوان تلگرافچي شغلي براي خود بيابد و با تمرين زياد يكي از چابك دستترين مأموران تلگراف در آمريكا شود.
اديسون هنگامي كه فقط بيست و يك سال داشت، اولين اختراع خود را كه يك دستگاه الكتريكي شمارش آراء بود عرضه كرد. آن دستگاه فروش نرفت و او تصميم گرفت كه ديگر تا احتياج و تقاضاي عامه ايجاب نكند به فكر اختراع ديگري نيافتد .
در سال 1869 م. اديسون كه اداره راهآهن را ترك كرده بود، بهعنوان سرپرست فني به استخدام يك مؤسسه صرافي بزرگ در نيويورك در آمد. در اين مقام او توانست نخستين اختراع موفقش را كه نوعي تلگراف چاپي بود، به نام خود ثبت كند. تلگراف اديسون برخلاف انواع رايج كه علائم مورس را به صورت صداهاي كوتاه و كشيده به گوش اپراتور ميرسانيدند، آنها را به شكل خط و نقطه بر روي نوار كاغذي چاپ ميكرد. او حق امتياز اختراعش را در مقابل چهل هزار دلار به مدير صرافخانه واگذار كرد و با پول آن در شهر نيوآرك ايالت نيوجرسي يك كارگاه تحقيقاتي براي خود برپا نمود. در محل جديد او علاوه بر تكميل لوازم جانبي تلگراف، يك سامانه پيشرفته نمايشگر اطلاعات بورس را طراحي كرد كه سود هنگفتي از آن حاصل آمد.
مهم ترين اختراعات
گرامافون
از قديم الايام، داشتن وسيلهاي كه بتوان با آن صدا را ضبط كرد از آرزوهاي بشر بوده است. قبل از آنكه توجه اديسون به اين مقوله جلب شود، لئون اسكوت مارتينويل فرانسوي (1857 م.) و ديگران تحقيقاتي كرده و گامهايي در اين راه برداشته بودند؛ اما دستگاههاي آنها عملا ً قابل استفاده نبود زيرا تنها با يك دور گوش دادن، صداي ضبط شده از بين ميرفت.
در سال 1877 م. اديسون موفق به ساخت وسيلهاي شد كه واقعاً كار ميكرد؛ يعني ميتوانست صدا را ضبط و دو تا سه بار پخش كند. «ضبط صوت» اديسون كه فونوگراف (آوانگار) نام گرفته بود، ساختماني ساده داشت: استوانهاي فلزي بود با يك دسته گرداننده كه در يك انتهاي آن سوزني همراه با يك بوق تعبيه شده بود. وقتي كسي استوانه را ميچرخاند و درون بوق صحبت ميكرد، بر اثر ارتعاش سوزن، روي ورقه نازك حلبي ِدور استوانه خراشهايي ميافتاد. براي شنيدن صداي ضبط شده نيز كافي بود سوزن را به ابتداي مسير برگردانده و دوباره استوانه را بهچرخش در آورند. كيفيت صدا البته بسيار پايين بود و صفحه حلبي هم پس از چند بار استفاده خراب ميشد. با اينحال همين وسيله ابتدايي در نظر مردم بسيار شگفتانگيز مينمود و بشدت مورد استقبال قرار گرفت. روزنامهها اديسون را «جادوگر منلوپارك» لقب دادند. حتي دولت رسماً وي را به واشينگتن دعوت كرد تا اختراعش را در برابر مقامات به نمايش بگذارد. ده سال بعد (1887 م.) اديسون (يا به روايتي الكساندر گراهام بل)، استوانه مومي را جايگزين ورق حلبي كرد و بالاخره اميل برلينر مخترع آمريكايي آلمانيتبار با تبديل استوانه مومي به صفحه پلاستيكي، گرامافون را به شكل امروزي درآورد.
لامپ الكتريكي
سابقه سيستم روشنايي الكتريكي به اواسط قرن نوزدهم ميرسد. در سال 1854 م. هاينريش گوبل نخستين لامپ برق را اختراع كرد كه حدود چهارصد ساعت نور ميداد اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وي جيمز وودوارد، ويليام ساير، متيو ايوانز (1875م.) و جوزف سووان (1878 م.) مدلهاي ديگر چراغهاي ا لكتريكي را ارائه كردند.
كمي پيش از آنكه اديسون نيز وارد اين عرصه جديد شود، واليس صنعتگر آمريكايي نوعي چراغ برق را روانه بازاركرده بود كه نمونهاي از آن به دست اديسون رسيد (1878 م.). دستگاه واليس تشكيل ميشد از چارچوبي با يك حباب و دو ميله? فلزي متحرك كه به هر كدام تكه ذغالي متصل بود .عبور جريان برق از ميلهها باعث ميشد كه دو قطعه ذغال بسوزند و ميانشان قوس الكتريكي بسيار درخشاني به رنگ آبي پديدار شود. اين چراغ الكتريكي ابتدايي بازده پاييني داشت زيرا مصرف برق آن زياد و عمر ذغالهايش كم بود. با اين وجود، اديسون كه به اهميت اختراع واليس پيبرده بود، تصميم گرفت آن را اصلاح كند و به جاي ذغال ماده مناسب تري بيابد كه با برق كمتر مدت درازي روشنايي بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بين نرود.
پس از يك سال تلاش بيوقفه و آزمايش صدها ماده گوناگون، سرانجام اديسون و همكارانش توانستند با خالي كردن هواي داخل حباب و استفاده از نخ معمولي كربونيزه (ذغاليشده) لامپي بسازند كه تا چهل ساعت نور بدهد. اين موفقيت اوليه موجب شد تا آنها با پشتكار بيشتري به تحقيقات خود ادامه دهند و زمانيكه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، اديسون تشخيص داد كه زمان مناسب براي نمايش آن فرا رسيده است.
او از روزنامهنگاران و صاحبان سرمايه دعوت كرد تا در شب 31 دسامبر 1879 م. براي ديدن اختراع جديدش به منلوپارك بيايند. به دستور او آزمايشگاه و اطراف آن را با صدها لامپ برق آراستند بطوريكه محوطه منلو پارك و جاده منتهي به آن غرق در نور شده بود. اديسون ميهمانان خود را با چيزي روبرو كرده بود كه برايشان سابقه نداشت. منظره لامپهاي نوراني بازديدكنندگان را به شدت تحت تأثير قرار داد؛ بطوريكه وقتي اديسون نقشه خود را براي تأسيس يك كارخانه بزرگ الكتريسيته در نيويورك مطرح كرد پيشنهادش با استقبال گرم سرمايهداران حاضر روبرو شد.
فلوروسكوپ(Fluoroscopy)
اديسون كسي بود كه توانست اين دستگاه را كه كاربرد فراواني در پزشكي دارد و عكس هاي راديوگرافي بوسيله آن گرفته مي شود را اختراع كند. وي اين تكنولوژي را بر ساس كشفي كه توسط رونتگن كه در آن از صفحات نمايش باريم استفاده مي شد كه نتيجه آن عكس هاي غير واضح بود اختراع كرد با اين تفاوت كه اديسون از تنگستن كلسيم استفاده مي كرد. اساس كار اديسون امروز نيز مورد استفاده دانشمندان قرار مي گيرد.
آخرين اختراع
در 3 ژانويه 1931م. اديسون درخواستنامه ثبت آخرين اختراع خود «وسيله نگهدارنده اشياء هنگام آبكاري» را به ادارهاختراعات فرستاد اما پيش از دريافت پاسخ در اواخر همان سال در سن 84 سالگي درگذشت.
من نخواهم گفت هزار بار شكست خوردم...
خواهم گفت هزار راه شكست را كشف كردم .
"توماس اديسون"
توماس اديسون در سال 1847 در ميلان ، Ohio متولد شد . تام در كودكي نتوانست مانند ديگر بچه ها در مدرسه موفق باشد . مادرش تصميم گرفت او را در خانه تحت تعليم قرار دهد، تعداد زيادي كتاب به او داد تا مطالعه كند . تام پسري كنجكاو بود . هميشه علاقه داشت كه بفهمد كه چيزهاي اطرافش چگونه عمل مي كنند .
دوست داشت كه بتواند كاري كند كه آنها بهتر عمل كنند . مادرش به وي اجازه داد تا لابراتواري در خانه برايش درست شود تا او بتواند آزمايشات خود را انجام دهد. در هنگام جواني تام آزمايشگاهي از خودش درست كرد جايي كه مي توانست ايده ها و نظرياتش را آزمايش كند .
دوران جواني
پس از دست فروشي و كارهاي مانند اين در دوران نوجواني وي در سال 1862م. بر حسب اتفاق با تلگراف كه در آن زمان وسيله نوظهوري بود آشنا شد و با وجود كمشنوايي چندي بعد توانست در اداره راهآهن بهعنوان تلگرافچي شغلي براي خود بيابد و با تمرين زياد يكي از چابك دستترين مأموران تلگراف در آمريكا شود.
اديسون هنگامي كه فقط بيست و يك سال داشت، اولين اختراع خود را كه يك دستگاه الكتريكي شمارش آراء بود عرضه كرد. آن دستگاه فروش نرفت و او تصميم گرفت كه ديگر تا احتياج و تقاضاي عامه ايجاب نكند به فكر اختراع ديگري نيافتد .
در سال 1869 م. اديسون كه اداره راهآهن را ترك كرده بود، بهعنوان سرپرست فني به استخدام يك مؤسسه صرافي بزرگ در نيويورك در آمد. در اين مقام او توانست نخستين اختراع موفقش را كه نوعي تلگراف چاپي بود، به نام خود ثبت كند. تلگراف اديسون برخلاف انواع رايج كه علائم مورس را به صورت صداهاي كوتاه و كشيده به گوش اپراتور ميرسانيدند، آنها را به شكل خط و نقطه بر روي نوار كاغذي چاپ ميكرد. او حق امتياز اختراعش را در مقابل چهل هزار دلار به مدير صرافخانه واگذار كرد و با پول آن در شهر نيوآرك ايالت نيوجرسي يك كارگاه تحقيقاتي براي خود برپا نمود. در محل جديد او علاوه بر تكميل لوازم جانبي تلگراف، يك سامانه پيشرفته نمايشگر اطلاعات بورس را طراحي كرد كه سود هنگفتي از آن حاصل آمد.
مهم ترين اختراعات
گرامافون
از قديم الايام، داشتن وسيلهاي كه بتوان با آن صدا را ضبط كرد از آرزوهاي بشر بوده است. قبل از آنكه توجه اديسون به اين مقوله جلب شود، لئون اسكوت مارتينويل فرانسوي (1857 م.) و ديگران تحقيقاتي كرده و گامهايي در اين راه برداشته بودند؛ اما دستگاههاي آنها عملا ً قابل استفاده نبود زيرا تنها با يك دور گوش دادن، صداي ضبط شده از بين ميرفت.
در سال 1877 م. اديسون موفق به ساخت وسيلهاي شد كه واقعاً كار ميكرد؛ يعني ميتوانست صدا را ضبط و دو تا سه بار پخش كند. «ضبط صوت» اديسون كه فونوگراف (آوانگار) نام گرفته بود، ساختماني ساده داشت: استوانهاي فلزي بود با يك دسته گرداننده كه در يك انتهاي آن سوزني همراه با يك بوق تعبيه شده بود. وقتي كسي استوانه را ميچرخاند و درون بوق صحبت ميكرد، بر اثر ارتعاش سوزن، روي ورقه نازك حلبي ِدور استوانه خراشهايي ميافتاد. براي شنيدن صداي ضبط شده نيز كافي بود سوزن را به ابتداي مسير برگردانده و دوباره استوانه را بهچرخش در آورند. كيفيت صدا البته بسيار پايين بود و صفحه حلبي هم پس از چند بار استفاده خراب ميشد. با اينحال همين وسيله ابتدايي در نظر مردم بسيار شگفتانگيز مينمود و بشدت مورد استقبال قرار گرفت. روزنامهها اديسون را «جادوگر منلوپارك» لقب دادند. حتي دولت رسماً وي را به واشينگتن دعوت كرد تا اختراعش را در برابر مقامات به نمايش بگذارد. ده سال بعد (1887 م.) اديسون (يا به روايتي الكساندر گراهام بل)، استوانه مومي را جايگزين ورق حلبي كرد و بالاخره اميل برلينر مخترع آمريكايي آلمانيتبار با تبديل استوانه مومي به صفحه پلاستيكي، گرامافون را به شكل امروزي درآورد.
لامپ الكتريكي
سابقه سيستم روشنايي الكتريكي به اواسط قرن نوزدهم ميرسد. در سال 1854 م. هاينريش گوبل نخستين لامپ برق را اختراع كرد كه حدود چهارصد ساعت نور ميداد اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وي جيمز وودوارد، ويليام ساير، متيو ايوانز (1875م.) و جوزف سووان (1878 م.) مدلهاي ديگر چراغهاي ا لكتريكي را ارائه كردند.
كمي پيش از آنكه اديسون نيز وارد اين عرصه جديد شود، واليس صنعتگر آمريكايي نوعي چراغ برق را روانه بازاركرده بود كه نمونهاي از آن به دست اديسون رسيد (1878 م.). دستگاه واليس تشكيل ميشد از چارچوبي با يك حباب و دو ميله? فلزي متحرك كه به هر كدام تكه ذغالي متصل بود .عبور جريان برق از ميلهها باعث ميشد كه دو قطعه ذغال بسوزند و ميانشان قوس الكتريكي بسيار درخشاني به رنگ آبي پديدار شود. اين چراغ الكتريكي ابتدايي بازده پاييني داشت زيرا مصرف برق آن زياد و عمر ذغالهايش كم بود. با اين وجود، اديسون كه به اهميت اختراع واليس پيبرده بود، تصميم گرفت آن را اصلاح كند و به جاي ذغال ماده مناسب تري بيابد كه با برق كمتر مدت درازي روشنايي بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بين نرود.
پس از يك سال تلاش بيوقفه و آزمايش صدها ماده گوناگون، سرانجام اديسون و همكارانش توانستند با خالي كردن هواي داخل حباب و استفاده از نخ معمولي كربونيزه (ذغاليشده) لامپي بسازند كه تا چهل ساعت نور بدهد. اين موفقيت اوليه موجب شد تا آنها با پشتكار بيشتري به تحقيقات خود ادامه دهند و زمانيكه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، اديسون تشخيص داد كه زمان مناسب براي نمايش آن فرا رسيده است.
او از روزنامهنگاران و صاحبان سرمايه دعوت كرد تا در شب 31 دسامبر 1879 م. براي ديدن اختراع جديدش به منلوپارك بيايند. به دستور او آزمايشگاه و اطراف آن را با صدها لامپ برق آراستند بطوريكه محوطه منلو پارك و جاده منتهي به آن غرق در نور شده بود. اديسون ميهمانان خود را با چيزي روبرو كرده بود كه برايشان سابقه نداشت. منظره لامپهاي نوراني بازديدكنندگان را به شدت تحت تأثير قرار داد؛ بطوريكه وقتي اديسون نقشه خود را براي تأسيس يك كارخانه بزرگ الكتريسيته در نيويورك مطرح كرد پيشنهادش با استقبال گرم سرمايهداران حاضر روبرو شد.
فلوروسكوپ(Fluoroscopy)
اديسون كسي بود كه توانست اين دستگاه را كه كاربرد فراواني در پزشكي دارد و عكس هاي راديوگرافي بوسيله آن گرفته مي شود را اختراع كند. وي اين تكنولوژي را بر ساس كشفي كه توسط رونتگن كه در آن از صفحات نمايش باريم استفاده مي شد كه نتيجه آن عكس هاي غير واضح بود اختراع كرد با اين تفاوت كه اديسون از تنگستن كلسيم استفاده مي كرد. اساس كار اديسون امروز نيز مورد استفاده دانشمندان قرار مي گيرد.
آخرين اختراع
در 3 ژانويه 1931م. اديسون درخواستنامه ثبت آخرين اختراع خود «وسيله نگهدارنده اشياء هنگام آبكاري» را به ادارهاختراعات فرستاد اما پيش از دريافت پاسخ در اواخر همان سال در سن 84 سالگي درگذشت.
من نخواهم گفت هزار بار شكست خوردم...
خواهم گفت هزار راه شكست را كشف كردم .
"توماس اديسون"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر