۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

نقش سرداران بلوچ در محكوم نگهداشتن ملت بلوچ

رژيم سلطنتي پهلوي در ايران پنجاه و هفت سال عمر كرد. رضا شاه كه بوسيله دولت انگليس سركار آمده بود در سال 1307 خورشيدي به دستور و حمايت اين دولت به بلوچستان حمله نظامي كرد و با كمك و همكاري بيدريغ يكي از سرداران معروف سرحد زمين كه خود از ايادي انگليس بود در شكست دادن حكومت خودمختار مير دوستمحمد خان باران زئي موفق شد و دولت به اين ترتيب توانست سلطه غاصبانه و غير قانوني خود را بر تمام بلوچستان تنفيذ نمايد.انگليس اين پير سياست كه از تركيب سياسي اجتماعي آن زمان بلوچستان اطلاع كافي داشت با تقسيم كردن بلوچستان به مناطق سردار نشين و دادن اختيارات كامل يك منطقه به يك سردار و تقويت اين سردار از طرف حكومت مركزي بدون درد سر موفق به كنترل بلوچستان شد.سرداران يك منطقه در جاهاي ديگر دنيا وظيفه دفاع و حفاظت از حقوق بنيادين سياسي اجتماعي مردم منطقه خود را بعهده دارند و مردم را هميشه آماده دفاع از حقوق خود در مقابل يورش و دست درازي اجانب نگهميدارند اما در مورد سرداران بلوچ بر عكس اين حالت اتفاق افتاد و سردار بلوچ عملا تبديل به چماقي شد در دست حكومت مركزي كه هر نفس كش و جنبنده اي را در منطقه خود سركوب نموده و امنيت را به نفع سلطه حكومت مركزي بر قرار ميكرد. سرداران بلوچ اين نقش ضد وطن و ضد قوم خود را در مقابل امتيازات بسيار حقير و ناچيزي از سوي حكومت غاصب مركزي بخوبي و با وفاداري كامل ايفاء كردند و بمدت پنجاه و هفت سال نگذاشتند كه نفس كشي، حق طلبي در منطقه شان سر بلند كند و بدين ترتيب محكوميت ملت بلوچ به وسيله سرداران خودش تثبيت شد و به اين خاطر تثبيت شد كه در آن زمان در جامعه بلوچ افراد تحصيل كرده و آگاه اصلا نبود و حكومت كردن بر مشتي بيسواد و نا آگاه و بي برنامه و بي هدف بسيار آسان بود.وقتي كه نظام سلطنتي پهلوي پس از پنجاه و هفت سال خدمت بيدريغ براي انگليس و امريكا كارآئي خود را از دست داد و حالا مي بايد بر كنار ميشد چون خطر آنكه ايران بدست كمونيست ها و اتحاد جماهير شوروي بيفتد از سوي غرب كاملا احساس ميشد لذا اينها براي جايگزيني شاه مشغول آماده كردن خميني شدند كه در فرصت مناسب وارد صحنه كرده و بر سر كار بياورند. نهايتا وقت رفتن شاه فرا رسيد و با برنامه ريزي هائي كه انگليس و امريكا كرده بودند اين عمل با انجام تظاهراتي بر عليه شاه و به نفع خميني در سال 1357 شمسي اتفاق افتاد و رهبري اين تظاهرات بطور كامل در دست راديو بي بي سي بود و مردم از همه جا بي خبر حركتهاي مرحله وار خود را يكي پس از ديگري بر اساس اطلاعاتي كه راديو بي بي سي پخش ميكرد انجام ميدادند. شاه كه از سوي اربابان خود محكوم برفتن شده بود سرانجام رفت و خميني آمد و بر ايكه قدرت نشست و ملت هم كه از سوي امريكا بطور غير محسوسي اجازه برگزاري تظاهرات يافته بود خوشحال و سر مست از اين بود كه انقلاب كرده است، بت شاه را شكسته و فرشته خميني را به آغوش كشيده است. براي اينكه اين ملت تشنه عدالت از موضوع سر درنياورد و متوجه نشود كه اين تغيير رژيم به چه ترتيب اتفاق افتاده است شعار مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل را هم با اجازه خود آنها به خورد او دادند تا گمان كند كه خودش انقلاب كرده و هنوز هم در حال انقلاب است و در مقابل امريكاي مستكبر و اسرائيل صهيوني همچنان قرص و محكم ايستاده است. (تغيير رژيم در ايران با بزرگترين فريب در تاريخ بشريت همراه بود)در اينجا وارد آن جزئياتي كه اين رژيم اسرائيلي امريكائي چي بر سر اين ملت فريب خورده آورده است نمي شويم چون موضوع اين نوشته نقش سرداران بلوچ است كه در محكوم نگهداشتن ملت خود داشته اند. وقتيكه رژيم عوض شد و خميني روي كار امد تمام سر سپردگان رژيم شاه در نقاط مختلف ايران وضع شان بخطر افتاد و تحت تعقيب قرار گرفتند. در اين هنگام سرداران بلوچ متفقا به همراه تعدادي از علماي در خدمت رژيم سابق پيش خميني رفتند و تقاضاي همان امتيازاتي را كه در زمان شاه داشتند كردند تا امنيت را در بلوچستان بر قرار نگهدارند اما چون تنور انقلاب هنوز گرم بود و خميني پشتش را از جاي ديگر محكم ميديد به اينها گفت كه هيچ امتيازي در كار نيست برويد آدم از آدمك نميترسد! اين گروه سوداگر قوم نا اميد و دست از پا درازتر از بارگاه خميني بر گشتند و به پاكستان گريختند تا براي فروش اين قوم بي صاحب جاهاي ديگري را ازمايش كنند و بالاخره موفق شدند و به مبالغ هنگفتي كه براي يك مبارزه مفيد و كارزار موثر كافي بود دست يافتند ولي چون قصد مبارزه نداشتند بر سر اين پولهاي باد آورده دعوا بين شان درگرفت و همديگر را كشتند و پس از گذشت مدتي بطور كلي از صحنه ناپديد شدند و بازماندگان اين جماعت وطن فروش دوباره به ايران برگشتند و به خدمت رژيم جديد درآمدند و ساكت و آرام نشستند و تن به زندگي بي دردسر و پر عافيت دادند.اما در اين سي سال گذشته با تبعيض ها و تحقيرهائي كه كارگزاران اين رژيم در حق مردم بلوچ كردند و همه راههاي شرافتمندانه زندگي را به روي اين مردم بستند و مشتي زابلي نفهم را بر سرنوشت اين مردم با عزت مسلط كردند خداوند جواناني غيرتمند را براي مقابله با خباثتها و شرارات هاي اين رژيم فاسد و ظالم بر سر پيكار كرد تا ظلم را در هر شكلش انكار كنند و با تقديم جان خود به الله مقتدر و ذوالجلال و نجات اين قوم بتمام معني منكوب شده اقتدار پوشالي و شيطاني اين رژيم ضد بشر را به چالش بكشند و در همين رابطه امروز صدها نفر از جوانان مومن و غيرتمند بلوچ تحت رهبري امير عبدالمالك بلوچ حفظه الله آماده ايثار جان خود شده اند و با وارد كردن ضربات محكم و كاري بر پيكر اين رژيم متظاهر بقدرت خواب را از سر سردمداران آن پرانده و عجز و نا تواني شان را بر همگان بر ملا كرده اند. "جنبش مقاومت مردمي" جندالله - با شيوه هاي جديدي كه در مبارزه بكار گرفته است تمام معادلات امنيتي رژيم را برهم ريخته است چون ترس و وحشتي را كه رژيم تا كنون با شيوه هاي مختلف در دل و درون مردم فرو كرده بود تا كسي تكان نخورد با اين حمله استشهادي جنبش بطور كلي بيرون ريخت و اين باعث شد كه مردم از اين ترس بيهوده بدرآيند و بطور جدي و داوطلبانه به جنبش به پيوندند و وارد اين مبارزه سر نوشت ساز شوند.در اين وضعيت بحران زا براي رژيم، مسئولين استان باري ديگر بفكر افتاده اند كه تفاله ها و بقاياي سرداري را باري ديگر اهميت داده و بمنظور مقابله با قيام مردم و جلوگيري آنان از پيوستن به جندالله وارد عمل كنند ولي فراموش كرده اند كه اين تو بميري با آن تو بميري هاي قبلي خيلي فرق ميكند چون تمام مدعيان مبارزه پيشين لاشخورهائي بيش نبودند كه با استعمال نام قوم و نام اهلسنت مشغول كار و كاسبي و فروش قوم و سرزمين و دين خود بودند و حالا جانبازاني براي رهائي اين قوم مظلوم وارد عمل شده اند كه براي قلم كردن سر هيچ خائني ترديد بخود راه نميدهند و بايد گفت كه آن كدو بشكسته و آن پيمانه ديگر ريخته است. هرچند كه رژيم بعنوان يك راه حل موثر سر كيسه اش را شل كرده است تا تعدادي از اين خائنين را تطميع كرده و در مقابل انقلاب مردمي قرار دهد ولي در اين حيله هم بناكامي مطلق خواهد رسيد چون دگر ملت زنده و بيدار بهوش است و به پيش است ديگر اين بحر مهياي خروش است ...پس، پسمانده هاي سرداري مواظب باشند كه در اين زمان فريب رژيم را نخورند چون حالا وضع با زمان سابق كاملا فرق ميكند و جيره اي را كه از رژيم ميگيرند شايد كام شان را ديگر شيرين نكند... يا حق!

هیچ نظری موجود نیست: